بازم مثل همیشه!!!!!!!

سلامممممممممم به همه دوستان با وفا!!!!!!

خوبید؟؟؟؟چه خبرا؟؟؟

میدونم الان میخواید بگید این همه مدت کجا بودم.....

باید بگم از اونجایی که ما خیلی درس داریم (البته میدونید که هممون بچه درسخونیم) و باید به درس

و مشقمون برسیم....( دقیقا همونطوری که غزل گفت ) نتونستیم این مدت بیایم!!!!!!!

خوبه حالا غزل جای خالی ما رو پر کرده!!!!!!

بچه ها امروز دوباره فیزیک داشتیم....دبیرمون یه امتحان و به قوله خودش کوییز ازمون گرفت...

یکی از سوالا رو راه حلشو غلط رفته بودم اما جواب درست دراومده بود. ( فکر بد نکنیدااااااااا....من اهل

تقلب نیستم...از یه راه دیگه رفته بودم ) خلاصه بعد از امتحان به جای صحیح کردن

ورقه ها فقط نگاشون کردن ببینه جوابا رو درست نوشتن یا نه....

مثلا صدا میکرد موسوی!!!!!! دختره میگفت بله...بعد میگفت چرا درس نخوندی؟؟؟؟

یا این چه وضعه درس خوندنه؟؟؟؟؟؟

منم گفتم خب دیگه احتمالا به منم میگه دیگه...تا رسید به من...گفت فاطمه ؟ (البته فامیلیمو گفتا ) 

گفتم بله؟؟؟؟گفت آفرین....

نگو اصلا به راه حل نگاه نکرده فقط جوابو دیده!!!!! منم که در پوست خودم نمیگنجیدم...

بسی شاد شدم....

این معلممون اینقدر کلاس میذاره که نگوووووو........من فلانم....آموزشگاه دارم....

دخترم فلانه....دانشگاه خواجه نصیر درس خونده.... به جای درس دادن فقط حرف میزنه....

تازه سه شنبه هم امتحان ریاضی داریم....فیزیک هم دوباره داریم...بدبختی به این میگن دیگه...

راستی عیدتونم مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب دیگه من برم....

کاری ندارید؟؟؟؟

بای بای!!!!!!!!

عیدتوووووووووووووووووون مبارک!!!!!!!!

عید همتون مبارک

امروز دم مدرسمون چه خبر بود!!!!!!!

ماشا...ماشا... همه قرار داشتن

اااااااااوف هوا هم که رماااااااااانتیک و ۲نفرس....هیچی دیگه حسابی حاااااااال کردن

یکیشوووووووونم که دااااااااغون بود با موتور اومده بود دنبال دختره!!!!!!

خلاصه فقط اکیپ ما عین بچه ی آدم  سرشونو انداختن پایین و....

خب معلووومه راه خونه رو در پیش گرفتیم

ولی از خونه کجاااااا می ریم  ( ا... اعلم)

خب دیگه ما ام بریم

بازم عیدتوووووووون مبارک بای!!!!!!!

راستی:اینم عیدیتوووووووووووووون...

خب اینم از امتحان دینی...

سلااااااااااااام

خوووووووووووووبین؟؟؟؟؟

خب دیگه بسه لووووووووووووس شدین

امروز شنبه اس !!!! یعنی چی؟؟؟ یعنی ۲روز تعطیل بووووووودیم!!! و ما فقط یه امتحان دینی داشتیم

خب دیگه ما ام که کلی کار داریم وقت نداریم درس بخونیم...بالاخره باید بیرون بریم-با کامپیوتر ور بریم-

دیگه....اهااااااااااان از همه مهم تر استراحت کنیم و کلی کارای دیگه.....

خب اخه من کی درس بخووووونم؟؟؟؟؟

خیلی ریلکس رفتم مدرسه(زنگ آخر دینی داشتیم)نخوووووووووووووندم نخووووووووووندم

تااااااااااااااااا زنگ آخر

میگم بی خود نبود انقدر ریلکس بودمااااااااااا

نگو این مدرسه(کلک) واسه ما یه اقای دااااااااااااااغون اورده بود که من و بچه ها نفهمیدیم مقصودش(با

عرض معذرت)از زر زدن چی بوووووود!!!!! آورده بود که دیگه مجبور شدیم امتحان دینی ندیم.

هر کی ندووووووووووونه شما که می دونین من چقدر خونده بودم و این معلمه از ما امتحان نگرفت

جمعشون جمع بود گلشون کم بود که من اومدم...

خب دیگه چی کار کنیم؟؟؟؟اصرار زیاد شد.منم دیگه قبول کردم

حالا منم دوباره به خاطرات دبیرستانی ها اضافه شدم

(اخه اولا بودم)

امید وارم از خاطرات و معلماااااااااااااااای واقعا خوبمووووون که واقعااااااا واسمون زحمت می کشن

لذت کافی رو ببرید